روشنا

خب ، می تونم بگم که مرحله یکو گند زدم ! دقیقا 9 تا درست و 9 تا غلط داشتم که نمره ام میشه شیش و هفتاد و پنج و یه احساسی بهم میگه از کف کمتر خواهد بود .  یه جورایی احساس می کنم شاید این گند زدنم بد هم نیست !  درسته که یک سال عقب می افتم ولی وقت دارم که یک سال و نیم تمام بشینم درست و حسابی درس بخونم . ولی باید حواسم باشه که فیلتر نشم . من می تونم ! فقط لازمه یه خورده آدم باشم و مثل بچه ی آدم درست و حسابی درس بخونم . قبول می کنم که تقصیر خودم بود همش ! من اونجور که باید نمی خوندم .  ولی تغییرش می دم !  باید تغییرش بدم !  ممکنه امسال حتی وارد دوره هم نشم ولی سال بعد بدون طلا بیرون نمی رم !  نوشته شده در چهارشنبه چهارم بهمن ۱۳۹۶ساعت 17:9 توسط یکتا رسولزاده| روشنا...ادامه مطلب

روشنا   روشنا با این که خودش نمی دونه ولی شجاع ترین آدمیه که تو عمرم دیدم . روشنا جرئت اینو داشت که بلندشه و دوباره تلاش کنه . روشنا می تونه موفق بشه چون تاحالا یه دفعه افتاده و دوباره بلند شده . مجبورش می کنم ادامه بده . بهش می فهمونم که می تونه . دو ماه و نیم وقت داره و باید تلاش کنه حتی اگر بعدشم معلوم شه که قبول نشده می دونم که این تلاشش ارزش داشته و می تونست موفق بشه . من واقعا امیدمو از دست داده بودم  !  ولی دوباره تلاش می کنم یه جورایی مطمئنم که هم خودم و هم روشنا با یه دفعه ی دیگه تلاش می تونیم موفق بشیم . روشنا بهم یاد داد همیشه امید هست و من برای این که خودم نجات پیدا کنم باید این امید رو تو روشنا شعله ور کنم . روشنا نمی دونه تلاش اون چقدر برای من مهمه . تلاش اون برای من به معنی اینه که خودمم باید تلاش کنم. من شاید به خاطر اون این قضیه رو جدی گرفته بودم و حالا هم به خاطر اون جدی خواهم گرفتش ! من نسبت به گلم مسئولم نوشته شده در پنجشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۶ساعت 11:1 توسط یکتا رسولزاده| | روشنا...ادامه مطلب